به نام تو که اویی
برای تو ،
هیچگاه دیر نیست :)
گویا باز مرا خواندی ،
که دلم یاد تو کرد.
صدایم می زنی ،
صدایت می زنم ؛
صدایت می زنم ،
صدایم میزنی.
و این چنین ،
هیچ صدایی جز تو نیست.
اگر نبودی ،
نمی دانستمت ،
نمی خواندمت ،
و نمی یافتمت.
نشانت کجا بود ؟
گفتی قلب های شکسته!؟
یا.
دوباره بگو لطفا"
شنیدم
می آیم
منتظرم بمان!
هر گام ما به سوی تو ،
نخستین خواهد بود :)
لطفت بود که مرا بازگرداند ؛
لطفا" مرا بازمگردان!
ممنون.
هر که با کریم کارش افتاد ،
بی شک مهمان اوست ؛
کار ما همیشه با توست ؛
ما همیشه مهمانیم.
نمی دانم ،
با همه اینقدر مهربانی ، یا فقط با من!؟
ولی می دانم ،
فقط تو ، با من اینقدر مهربانی.
تو را سپاس !
برای آن چه هنوز نداده ای ،
و عذر ،
برای آن چه هنوز نکرده ام ؛
تو را سپاس برای خودت.
منتخب از کتاب بنویس او بخوان تو
نوشته علی اکبر بقایی
درباره این سایت