گاهی وقت ها خسته ای ، خیلی!
روح و جسمت یک نوازش درست و حسابی طلب می کند ، یک حال خوب ، یک هوای پر نسیم ، یک چشم انداز زیبا تا افق ، یک تکیه گاه محکم ، یک چشم امیدوار
یک کسی که مثل همه نباشد.
همیشه باشد
این موقع ها آدم دلش پر نیست ،
عقده ها و حرفای زیادی دیگران اعصابش را بهم نریخته است ، چون دل پر از عقده برای آدم های ضعیف است. این عقده ها ، کینه و نفرت و نفرین می آورد ، این دل را نمیگویم که ب درد زباله می خورد.
دل خسته را می گویم که همه ی زار و نزار دنیا را ریخته دور و حالا دل میخواهد کسی را داشته باشد که نورانی باشد.
سرعت نور وجودش و قدرت تابش وجودش ، وجود را روشن کند ، ذهن را آرام کند ، تپش قلب را منظم کند ، اشک چشم را راه بیندازد و .
این آدم حتما از دوست و رفقا ، از اهالی خانواده از اساتید و اطرافیان نیست.
این ها هم ، خودشان خسته می شوند ، خوب اند اما برای این دل خسته کم اند ، کم.
در به در یافتن چنین کسی بودم ، به قول شاعر ؛ رفتم ب در میکده ی عابد و زاهد. در صومعه و دیر .
همه جا می رفتم و می آمدم. همه خوب بودند ؛ اما من خسته بودم.
در خیابان مقابل حرم که راه می روی ، گنبد طلایی تمام عرض چشمانت را پر می کند و دلت شروع ب ارتفاع گرفتن از زمین می کند.
وقتی که اول ورودی کنار در می ایستی و مقابلت او است. فقط یک جمله می توانی زمزمه کنی :
- السلام علیک یا بابا ، السلام علیک یاعلی.
علی علیه السلام بلندت می کند از زمین چسبناک تا خدا.
زمینی شدن و دل ب دنیا بستن ، خسته ات کرده بود.
دلت آسمون می خواست و همه ی خدا را
علی حکم پدری اش از جانب خدا آمده. راحت بگو :
-سلام بابا
و در آغوشش خودت را رها کن.
1 :
خانه ی خدا در مرکز زمین است.
کعبه ی معظمه.
میدان مغناطیسی زمین ، مرکزش همین جاست.
این خانه فقط در مقابل یک نفر شکافت و او پا ب درونش گذاشت.
سه روز تمام مردان تلاش کردند ، قفل و بست درش را باز نشد ؛
چون یک زن ساکن آن جا شده بود ؛ یک بانو
فاطمه مادر بود ؛ مادر علی
خدا دامن مادر را جایگاه معراج رفتگان قرار می دهد.
علی بن ابی طالب علیه السلام و مادرش فاطمه سلام الله علیها دختر اسد ، مهمان خانه ی خدا بودند.
بحارالانوار ، ج 35
● خدا ب احترام قدومش دیوار خانه اش را شکافت.
و افتخار ست سه روزه در خانه ی خدا نصیب علی و مادر علی سلام الله علیها شد.
و این احترام هنوز باقی است.
از تولد علی علیه السلام تا سه روز همه می توانند خانه نشین مساجد بشوند. یک فلسفه ی اعتکاف ، قدرشناسی مقام امیرالمومنین است.
2 :
قنداقه را که ب دست محمدامین صل الله علیه و آله دادند ، علی علیه السلام چشمانش را نخستین بار به روی ایشان باز کرد و ب جمال محمد صل الله علیه و آلهلبخند زد و شهادتین را گفت :
- اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انک محمد رسول الله.
و باز عرض کرد :
- یا رسول الله ، آیا بخوانم صحف آدم را ، زبور داود را ، تورات موسی را ، انجیل عیسی را بخوانم قرآن را
و خواند :
- بسم الله الرحمن الرحیم ، قد افلح المومنون. الذین هم فی صلاتهم خاشعون.
محمدصل الله علیه و آله فرمود : یا علی ، رستگاری مومنان ب دست تو خواهد بود و تو امیر آنان هستی.
بحارالانوار ، ج 35 ، ص14
● معجزه نشانه ی نبوت است.
یعنی من از سوی خدا آماده ام و این هم سندش.
علی علیه السلام پیامبر نبود. ولی معجزه ی عیسی علیه السلام را داشت که توی گهواره اش سخن گفت.
دنیای من و تو پر از معجزه است برای شناخت خدا. سند قدرت خدا.
همین که مردمک چشمانت ، به اندازه ی یک عدس است ، اما گستره ی وسیع عالم هستی را نشانت می دهد ، این معجزه است.
همین که من و تو نبودیم. و خدا از هیچ ما را آفرید ، این معجزه است.
همه ی عالم خلقت معجزه است.
خدا امر کند هر کاری شدنی است.
ضعف خودت را ببین ، قوت و قدرت خدا پیداست!
بخشی از کتاب پدر
از نرجس شکوریان فرد
ادامه دارد.
درباره این سایت